پیشگویی بامغزاشعه ایکس

آمار مطالب

کل مطالب : 223
کل نظرات : 78

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 29
باردید دیروز : 4
بازدید هفته : 33
بازدید ماه : 521
بازدید سال : 2384
بازدید کلی : 21814

*مارا با نام سرگرمی لینک کنید *







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 33
بازدید ماه : 521
بازدید کل : 21814
تعداد مطالب : 223
تعداد نظرات : 78
تعداد آنلاین : 1



کد باکس چشمک زن
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نیلوفر
تاریخ : شنبه 14 مرداد 1391
نظرات

 هنگامیکه تحقیقات " اسکاتلندیارد " برای یافتن سنگ قیمتی " اسکون* " به بن بست رسید, مجبور شدند دست به دامن مردی شوند که قادر بود به انها کمک کند . مردی بنام " پیتر هورکس " که گفته می شد دارای مغزی با اشعه ایکس است .!! این سنگ قیمتی در دسامبر 1950 از کلیسای "وست مینستر" به سرقت رفته بود – و ر

سنک اسکون وزنامه های ان زمان, با عناوین درشت این خبر را در صفحات اول خود منتشر ساختند – وطی مقالاتی , پلیس لندن را به باد استهزاء گرفته بودند . عاقبت " اسکاتلندیارد " از سر ناعلاجی و در کمال بی میلی از " پیتر هورکس " درخواست کمک کرد و نماینده ای نزد او به شهر " دوردرخت " واقع در هلند فرستاد " پیتر هورکس " که در اصل یک هلندی ارام بود, نماینده "اسکاتلندیارد " را که کارگاهی برجسته بود, به حضور پذیرفت – و با وی به گفتگو پرداخت . همان روز همراه این کارگاه سوار هواپیما به لندن رفت - ماموران پلیس انگلستان که در فرودگاه لندن  انتظار ورود این مرد عجیب را می کشیدند, خیلی با احترام و تشریفات از او استقبال کردند . پس از اشنائی " پیتر هورکس " با رئیس "اسکاتلندیارد " و کارگاهان دیگر – او را به صحنه این سرقت شگفت انگیز بردند . در محل کلیسا – ماموران پلیس به او اجازه دادند تا به آلتی که از سارق یا سارقین باقی مانده بود و همچنین یک ساعت مچی که از یکی از انها بجای مانده بود دست بزند.! پس از ساعتها مطالعه و تفکر , سرانجام " پیتر هورکس " به ارامی روی نقشه شهر لندن – جاده ای را نشان داد که مدعی بود سارقین از انجا عبور کرده اند و سنگ قیمتی را همراه خود برده اند . هر چند این شخص, هیچگاه شهر لندن را ندیده بود – ولی تمام جزئیات ساختمانهائی را که در طول این جاده وجود داشت, برای انها تشریح کرد و مشخصات کامل سارقین را که سه مرد و یک زن بودند- توصیف نمود . هنگامیکه سرانجام این سارقین یک ماه بعد دستگیر شدند – مشخصات انها کاملا با انچه " پیتر هورکس " بیان داشته بود,تطبیق میکرد .!!  در زمان جنگ " پیتر هورکس " با فعالیتهای زیرزمینی - و وطن پرستان و مبارزان هلندی - که کشورشان اشغال شده بود همکاری نزدیک پیتر هورکسداشت . هنگامیکه مبارزان هلندی, نسبت به هویت یکی از اعضای جدید خود مشکوک شدند – عکس او را نزد " پیتر هورکس " اوردند, و این مرد چند لحظه انگشتان خود را روی عکس کشید و گفت : می بینم که این مرد – اونیفورم افسران المانی را بتن دارد.!! از ان لحظه به بعد, این عضو جدید تحت مراقبت شدید قرار گرفت و معلوم شد, کلیه اطلاعات را در اختیار المانی ها میگذارد – و بعد اعتراف کرد که از افسران سازمان ضد جاسوسی المان نازی میباشد – و این همان چیزی بود که " هورکس " پیشگوئی کرده بود .! پلیس شهر " نای میگن " واقع در هلند, در بسیاری از موارد مدیون " پیتر هورکس " بود- زیرا بکمک او توانست بسیاری از مشکلات و مسائل نامعلوم را حل کند . در اوت 1951 در بخشی از یک شهر قدیمی هلند – اتش سوزی مهیبی رخ داد که مهار کردن ان امکان نداشت . دویست نفر ماموران وظیفه خاموش کردن اتش را داشتند, ولی شعله های اتش زبانه میکشید و به انبارها و پل های شهر سرایت میکرد – اما یکشب , درست چند هفته بعد از انکه این اتش سوزی شروع شد , " پیتر هورکس " بهمراه دوست نزدیک خود که یکی از پزشگان معروف ان شهر بود – از خیابان میگذشت, او ناگهان ایستاد و به دوستش گفت – که بزودی اتش سوزی دیگری رخ خواهد داد – و این اتش سوزی در مزرعه خانواده ای بنام "یانس " اتفاق خواهد افتاد .!! هر دو انها بلافاصله به سوی اداره پلیس براه افتادند تا ماموران را در جریان بگذارند – ولی هنگامیکه به انجا رسیدند, متوجه شدند که درست چند دقیقه قبل از ورود انها – یک چنین اتش سوزی اتفاق افتاده است . ماموران پلیس از حرف انها دچار تردید شدند و نسبت به انها سوءظن پیدا کردند, ولی "هورکس" برای انکه واقعیت را به انها ثابت کند دست به هنرنمائی دیگری زد . او در حالیکه چشمان خود را بسته بود, محتویات جیب های رئیس پلیس را اعلام کرد و حتی مارک خودنویسی را که افسر پلیس در جیب داشت ذکر نمود.! " پیتر هورکس " با اینکار حیرت ماموران را برانگیخت و از ان تاریخ برای حل مسائل دشوار و نامعلوم, از این مرد استثنائی کمک میگرفتند . در روزیکه ان اتش سوزی هولناک اتفاق افتاد - " پیتر هورکس " را به صحنه اتش سوزی بردند و او در حالیکه درون خاکسترها به جستجو میپرداخت, یک اچار پیچ گوشتی را پیدا کرد . او چشمان خود را بست و لحظه ای ساکت ماند,سپس گفت : باید دنبال یک پسر بچه بگردیم – او مقصر اصلی این اتش سوزی است . ماموران پلیس عکس کلیه دانش اموزان را که در کتاب سالانه دبیرستانها چاپ شده بود – به او نشان دادند - " پیتر هورکس " همانطور که عکسها را مشاهده میکرد – نوک انگشتانش را به روی انها  میکشید, سرانجام روی یکی از انها انگشت گذاشت و گفت : این پسر را نزد من بیاورید تا با او صحبت کنم .!! پسری که متهم شده بود, فرزند 17 ساله یکی از ثروتمندترین افراد ان شهر بود . پلیس نسبت به این اتهام چندان اطمینان نداشت, ولی " پیتر هورکس " به هنرنمائی خود ادامه داد و گفت : در یکی از جیب های این پسر – یک قوطی کبریت و در جیب دیگر او یک شیشه بنزین فندک پیدا خواهید کرد – در حالیکه او اصلا سیگار نمی کشد .!! پسر 17 ساله در اداره پلیس همه چیز را انکار کرد تا انکه "پیتر هورکس"  گفت : پاچه چپ شلوارت را بالا بزن و اثار خراشهائی که هنگام فرار از اتش و عبور از سیم خاردار روی پایت بجای مانده را نشان بده .!! پیشگوئی "پیتر هورکس" کاملا راست بود – روی پای پسر 17 ساله اثار خراش دیده می شد . پسر جوان دیگر نتوانست این وضع را تحمل کند و همه چیز را اعتراف نمود . پلیس این پسر شرور را روانه زندان کرد . در همان زمان "پیتر هورکس" را به صحنه جنایتی که طی ان مردی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و در استانه منزلش بقتل رسیده بود, بردند ." هورکس " لحظه ای به لباس مقتول دست مالید – سپس به پلیس گفت که قاتل , یک مرد مسن سبیلو است که عینکی بچشم دارد – یک پای او روزنامه های همیشه از قدرت او مینوشتندچوبی است و اسلحه ای را که به وسیله ان قتل صورت گرفته به روی شیروانی منزل پرتاب کرده است . در جستجوئی که بعمل امد, روی شیروانی منزل یک تفنگ بدست امد و از اثر انگشت روی ان معلوم شد که قاتل – پدر زن مقتول میباشد . همانگونه که "پیتر هورکس" تشریع کرده بود- او مردی سبیلو و عینکی ویک پای او نیز چوبی بود .!! " پیتر هورکس " بعدها شروع به روانکاوی و روان درمانی به وسیله فرستادن امواج مغزی به روی بیماران شد و در این زمینه به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کرد – او بسیار از بیماران را که از دردهای مختلف رنج میبردند درمان کرد ( مثل استاد علی اکبری خودمان) - "پیتر هورکس" خودش نمیداند که چگونه به پاسخ سئوالات دست می یابد – وی در سال 1957 به امریکا برده شد و در انجا از طرف گروهی از دانشمندان و کارشناسان امور روانی مورد مطالعه قرار گرفت . همه انها اعتراف کردند که تحت تاثیر نیروی عجیب "پیتر هورکس" قرار گرفته اند و او را مردی نامیدند که در مغز خود یک رادار دارد .!! یکی از روزنامه ها با تیتری بزرگ او را اینگونه معرفی کرد      .: پیتر هورکس  پیشگوئی با مغز اشعه ایکس.:

 

  

*سنگ اسکون یک سنگ قیمتی از جنس یاقوت یا زمرد نیست – بلکه یک سنگ نمادین وسمبلیک برای پادشاهی کشورهای اسکاندیناوی بخصوص کشور انگلستان – ایرلند و اسکاتلند بشمار میرود – این سنگ که شبیه یک کلوچه بزرگ است, سرنوشت عجیبی دارد و میشود از ان یک مطلب مجزائی نوشت .


تعداد بازدید از این مطلب: 814
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود